[ad_1]
تقریباً هیچ برنامه ای در بازار وجود ندارد که به نوعی در کارکرد «شخصی ترین» و «صمیمی ترین» ما نباشد و تقریباً هیچ فردی وجود ندارد که حداقل در یک مقطع فکر نکرده باشد که عواقب غول اینترنتی زندگی او را آسان تر می کند
امروزه یک “دوست” داریم که با اندازه گیری تعداد قدم ها، ضربان قلب، سطح اکسیژن خون، ما را معرفی می کند، چرخه زنان را زیر نظر دارد، حمایت روانی می کند، اعصاب را تحریک می کند، توانایی ها و مهارت های شخصی ما را تعصب می کند، به ما اهمیت می دهد. کیفیت خواب و رویکرد فردی ما به زندگی
تنها کاری که ما برای داشتن چنین “دوستی” باید انجام دهیم این است که پس از دانلود برنامه، دکمه “Allow” را به طور نامحدود فشار دهیم، اغلب بدون اینکه ببینیم چه چیزی به هوش مصنوعی اجازه داده ایم.
زمانی که اولین تلفن همراه با طراحی آجر مانند، نوکیا خوب قدیمی و سپس اولین کامپیوترهای کلاس پنتیوم، “با همه چیز” با این قاب بزرگ، بسیار خوشحال شدیم. چه کسی در این مرحله میگوید که ما با تمام ابزارهای ممکن و این واقعیت که بیشتر تعاملات اجتماعی از طریق شبکههای اجتماعی، یعنی آنلاین، انجام میشود، به جایی خواهیم رسید که امروز هستیم.
بنابراین، ما با کمال میل و با اکراه فناوری را در زندگی خود پذیرفتیم و همه چیز عالی عمل می کند، از بازی های آموزشی برای کودکان گرفته تا نوآوری هایی برای سلامتی و تناسب اندام.
این مورد بود تا چند سال پیش، زمانی که بیشتر و بیشتر مردم را شنیدیم که نگران این بودند که اینترنت دادههای مربوط به او را جمع آوری کرده و مرتب کرده است، مراحل و نیازهای او را ایجاد کرده و باعث ناراحتی این بازی کنترل شده است. برادر بزرگتر “.
دوستان ما اخیراً به ما گفتند که در خانه خود در آرامش هستند و در مورد عزیمت احتمالی به تارا بحث می کنند. ساعاتی بعد، زمانی که برای اولین بار گوگل را باز کردند، مایل ها تبلیغاتی با ایده هایی در مورد رفتن به تارا و رفتینگ پر شدند. آیا این گوشی هوشمند، حتی اگر در حال حاضر از آن استفاده نمی کنید، توالی های صوتی را تشخیص می دهد؟
به مقالهای که به آن علاقه دارید نگاه کنید و به زودی با «پیشنهادات مشابهی که ممکن است دوست داشته باشید» غرق شوید.
همه ما چیزهای زیادی در مورد حفاظت از داده های شخصی و GDPR معروف (دستورالعمل حفاظت از داده های اتحادیه اروپا) می دانیم و آیا واقعاً از ما محافظت می شود؟
بارها در محل کار، اصطلاحات “خوب” را از اصطلاحات به اصطلاح بازاریابی مجدد و تبلیغات هدفمند آنلاین بر اساس رفتار مصرف کننده قبلی در اینترنت شنیده ام، و صادقانه بگویم که پتانسیل زیادی برای نگرانی در مورد GDPR می بینم.
یکی از همکاران ما که وکیل حرفه ای بود تنبلی نداشت و به طور جدی به یک برند خارجی لباس در کشورمان روی آورد و تا آنجا پیش رفت که شکایت کرد. هنگام پرداخت و ایجاد حساب کاربری، آنها بر روی برخی از داده های شخصی اصرار داشتند که بعداً از آنها برای بازاریابی مجدد برای آن استفاده کردند.
به نوعی این پویایی گذار از “مفید برای ما” به “من تو را کنترل می کنم” خود به خود دنبال شد. حجم عظیمی از داده های ما برای شکل دادن به رفتار ما استفاده می شود.
چنین الگوهایی در فرهنگ همیشه مورد نظر بوده است و کنترل همیشه چیزی را به دست آورده است، چه از طریق دین باشد، چه از طریق سیاست یا حکومت، و یا همانطور که امروزه از طریق فناوری انجام می شود، هدف همیشه یکسان بوده است.
فردیت و کنار گذاشتن مدل های آموخته شده از «خلبان خودکار» چیزی نیست که اجتماعی باشد و همیشه مطلوب باشد. به عنوان مثال، من فقط دختران کوپائونیک را شمردم که کم و بیش یکدست لباس پوشیده بودند، با چکمه های ماه و ژاکت های پر مشکی لاکی بلند. اگرچه نمی توانم آن را پیدا کنم، اما مطمئن هستم که برخی از “اینفلوئنسرها” این روند را تصور کرده و آن را در رسانه های اجتماعی ارائه کرده اند.
شبکههای اجتماعی به راحتی میتوانند به یک عامل «اصلاحکننده» و «مشاوره» در زندگی افراد تبدیل شوند و رفتار اجتماعی ما را به مدلهایی تبدیل کنند که در روحیه «مدرن» چیزی بیش از فرهنگ قرون وسطایی تحمیل «قابل قبول» را یادآوری نمیکنند.
ما این خطر را داریم که به خود اجازه دهیم به یک شبکه بزرگ از خبرچینان برای یکدیگر و برای خودمان تبدیل شویم. ردیابی موقعیت مکانی مبتنی بر GPS را در تلفن همراه خود در نظر بگیرید. به برنامه های رسانه های اجتماعی فکر کنید که افکار خودانگیخته، زندگی اجتماعی و روابط ما با دیگران را ارائه می دهند.
به کامنتهای بدخواهانه، تحقیرآمیز، که خواستار خشونت و لینچ میشود، فکر کنید به یک زندگی جوان، افشا شده و به دلیل عدم درک زندگی، بسیار آسیبپذیر.
چند روز پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه این گیمر و اینفلوئنسر مشهور و جوان به دلیل “قلدری سایبری” جان خود را از دست داده است. اگرچه متاسفانه دلایل این اتفاق و محرک آن مشخص نیست، اما مسلم است که مشتی سخنان تند و آزار و اذیت می تواند بر احساس این جوان که به اندازه کافی خوب نیست تأثیر بگذارد. حساسیت همه برای این «دوران جدید» طراحی نشده است. افرادی که ظرفیت کافی برای درک خود و مرزهایشان را دارند، از نفوذ جدا شده و کنار میروند، در حالی که دیگران، بهویژه جوانان، احساس میکنند چارهای جز «تطبیق» با استانداردهای موجود ندارند.
فراموش کردیم در میان دوستان، آشنایان، افراد همفکر به دنبال تجربیات بگردیم، فراموش کردیم به تفاوت ها احترام بگذاریم و یاد بگیریم که رشد کنیم و آنها را بپذیریم. اخیراً در کشور ما تعدادی از شارلاتان ها در زمینه ضد پیری (جوان سازی) و پزشکی زیبایی، تعداد زیادی از زنان به معنای واقعی کلمه فلج شده اند. همه اینها از طریق پلتفرم اینستاگرام اتفاق افتاد، جایی که پزشکان جعلی آثار “دزدیده شده” خود را ارائه کردند.
جذب بیماران جدید منحصراً از این طریق انجام شد. هنگامی که آنها پیدا شدند، یکی از پزشکان گفت: “چطور ممکن است که هیچ زنی علاقه نداشته باشد که آنها را بررسی کند، از یک دوست بپرسد، کسی را بیابد که با آنها تجربه داشته باشد و چرا کسی در سایت های رسمی بررسی نکرده است که آیا آنها مردمی هستند. مثل عموم و پزشکان؟”
من واقعاً نیاز دارم که سواد داشته باشم، کنجکاوی عمومی را بررسی کنم و در آن بگنجانم – کجا می روم، به چه کسی می روم.
ما با “توصیه های مفید” در مورد آموزش، مراقبت های بهداشتی، روابط، مالیات و اوقات فراغت که مطابق با نمایه های کاربر نظارت شده ما هستند، بمباران شده ایم. و همه اینها به منظور تشویق ما به محصولات و خدمات برای تبدیل شدن به مصرف کنندگان بهتر.
اگرچه من از رسانه های اجتماعی استفاده نمی کنم، اما برای برخی از برنامه هایی که به من علاقه مند هستند (مانند Mi Fit چون من یک طرفدار ورزش هستم)، مجبور شدم به حساب جیمیل خود وارد شوم و البته به طور نامحدود به “Allow” مراجعه کنم، بنابراین دریافت کردم. ابتکار بعدی هوش مصنوعی: برنامه من “گفت” که آن روز فقط نه هزار قدم برداشته بودم. روز بعد اولین موتور جستجو باز شد و بمباران تبلیغاتی برای فروش کفش های کتانی آغاز شد. در اینجا نحوه عملکرد این ترکیب “برنده” آمده است.
به عنوان یک فرد، ما خود در از دست دادن حریم خصوصی شریک هستیم. ما نباید وحشت کنیم و دیوانه وار فکر کنیم چه کسی ما را تعقیب می کند. ما فقط باید رادارهایمان را روشن کنیم، دیگر “پژواک” افراد همفکری نباشیم که رسانه های اجتماعی را منتشر می کنند، و از تفکر انتقادی عاقلانه برای استفاده از “اجازه دادن” در زندگی برای چیزی که واقعا برای ما مهم است استفاده کنیم. خوب، من هنوز هم می خواهم چکمه های ماه داشته باشم.
اگرچه بسیاری بر این باورند که اینترنت یک “کالای عمومی” است، اما هنوز روح ما را نمی شناسد و هرگز نمی تواند جایگزین آغوش واقعی شود.
روژیکا مایکیچ
(18)
تحلیل مقاله: مادربزرگ برای وارد شدن به دایره یک دینار می داد، دو تا می داد، اگر می توانست بیرون بیاید اولین بار در اتو جمهوری ظاهر می شود.
[ad_2]